منوي اصلي آخرین مطالب نويسندگان |
دیار غربت
یامهدی
عاشقی دردسری بود نمیدانستیمحاصلش خون جگری بود نمیدانستیمپرگرفتیم ولی باز به دام افتادیمشرط ، بی بال و پری بود نمیدانستیمآسمان از تو خبر داشت ولی ما از توسهممان بی خبری بود نمیدانستیمآب و جاروی در خانه ما شاهد بوداز تو بر ما گذری بود نمیدانستیماینهمه چشم به راهی نگرانم کردهعاشقی دردسری بود نمیدانستیمتا ظهورت چقدر فاصله داریم آقاآه از جمعه ی بی تو گله داریم آقارفته بودی که بیایی چقدر طول کشیدعرض کردیم که نبودی سحر طول کشیدما برای خودمان اینهمه گفتیم بیانذر کردیم به پای تو بیافتیم بیاما برای خودمان اینهمه گفتیم بیا؟نذر کردیم به پای تو بیفتیم بیاتو طبیب دل غمدیده ی مایی آقاما که مردیم بیا پس تو کجایی آقامگر اینکه تو بیایی و حیاتم بدهیمگر اینکه تو از این وضع نجاتم بدهیاز به خود آمدن این قافله را گم کردیموای بر ما پسر فاطمه را گم کردیمدست برداری از این غیبت طولانی اگرمن به پای تو بریزم طلبی جامی دگراز تو دنبال تو بودن نکند سهم من است؟فقط از هجر سرودن نکند سهم من است؟من شب جمعه قرار تو دلم میخواهدصبح فرداش کنار تو دلم میخواهدبخدا منتظر آمدنت میمانیمپای این عشق اویس قرنت میمانیمتو دلت بیشتر از ما تب هجران داردسحر وصل همیشه شب هجران داردتا به اندازه ی شمعی که ز سر میسوزدپر پروانه به امید سحر میسوزدخیر از جمعه ندیدیم به ولعصر قسمبی تو ما طعنه شنیدیم به ولعصر قسمنظرات شما عزیزان:
|
|||
![]() |